روزگار تلخ چاپ و نشر

ناصر بزرگمهر-مدیرمسئول

روزگار تلخ چاپ و نشر

چند سال پیش در مراسمی که به‌همت مدیا کاشیگر، مترجم و نویسنده ارزشمند که یادش همیشه گرامی باد، برای قدردانی از دست‌اندرکاران صنعت چاپ برپا شده بود و من به‌عنوان معلمی کوچک در این حوزه دعوت شدم و سخنرانی کردم، در جمع اندیشمندان فرهنگ و ادبیات چنین گفتم:

"دیدار یکایک شما که در صنعت چاپ زحمت کشیده‌اید، برای من افتخار است. حضور اهل ادب، به‌ویژه بانوی شعر و غزل این سرزمین و گوش‌سپاری ایشان به واژه‌های حقیر، مرا به فقر خود واقف‌تر خواهد کرد. اما آنچه که باعث جمع شدن ما شده، اندیشه است.

به‌اعتقاد من کتاب، حامل اندیشه است، کتاب حمل‌کننده تفکر دیگری است؛ همچنان که فرهنگ، محتوای اندیشه ما است و در این میان، چاپ و نشر، ابزار و تکثیرکننده اندیشه هستند.

مدیا کاشیگر و یارانش، این برنامه سپاس را برای گروه چاپ و نشر در نظر گرفته‌اند؛ کسانی که سوپراستار نیستند، سلبریتی نیستند، آقای گل نیستند و حتی شهرتی در حد نویسندگان و شاعران و روزنامه‌نگاران هم ندارند. آنها حروفچین، ویراستار، مقابله‌خوان، لیتوگراف، چاپچی، صحاف، توزیع‌کننده، فروشنده، کتابفروش و دکه‌دارهستند، اما کسانی هستند که امکان انتشار یک اندیشه را به‌وجود می‌آورند و بدون آنها امکان رسیدن اندیشه دیگری به من و شما وجود ندارد. این جشن کوچک، می‌تواند آغازگر رسمی بزرگ باشد؛ رسم تشکر از پشت صحنه؛ رسم قدردانی از چهره‌هایی که تکثیرکننده و ابزار رساندن اندیشه یک بزرگ‌زن و بزرگ‌مرد به من و شماست." حالا بعد از یک دهه قرار است بازهم از صنعت چاپ و دست‌اندرکاران آن بنویسم. به‌نظر من، درنشر، حروفچین‌ها نخستین دونده‌هایی هستند که چوب دو امدادی را از دست نویسنده می‌گیرند و به نفر بعدی می‌سپارند؛ هرچند این حرفه هم با توانایی نویسندگان جوان در تایپ مطالب‌شان رو به دگرگونی و از بین رفتن است. گروه بعدی ویراستاران و مقابله‌خوان‌ها هستند که اگر نباشند و متاسفانه در بسیاری از آثار منتشره هم حضور ندارند، کتاب‌ها و نشریات با غلط‌‌ ‌و‌ غلوطی به‌دست ما می‌رسد که علاقه خواندن را در ما فرو می‌نشاند. بچه‌های لیتوگرافی، با همه تغییرات از شیوه‌های سنتی به شیوه‌ها و دستگاه‌های مدرن و حذف فیلم و مونتاژ حروف، بازهم مسئولیتی کلیدی در انتشار آثار مکتوب بر عهده دارند که باید در تکثیر اندیشه، همیشه قدردان آنها بود.و چاپچی‌ها که روزی روزگاری با حروف سربی و ساده‌ترین سیستم‌های چاپ و تکثیر از ریه و جان خود برای تولید اندیشه مایه می‌گذاشتند تا امروز که با مدرن‌ترین سیستم‌های چاپ در خدمت اهل کتاب هستند، باید به مسئولیت بزرگ‌شان در تولید اندیشه و تکثیر آن احترام بگذاریم. کتاب و مجله و روزنامه چاپ‌شده به کمک شبکه مافیایی توزیع بالاخره به کتابفروشی و دکه‌دار می‌رسد تا بتواند به کمک آنها در دستان خوانندگان قرار گیرد. باید از کتابفروشانی ممنون باشیم که هنوز دل به توزیع کتاب داده‌اند و از فروش کالباس و چیپس خودداری کرده‌اند و به همان سود کم و دردسرهای زیاد قانع مانده‌اند.

دکه‌های مطبوعاتی که به‌کمک شهرداری‌های محترم، مرکز توزیع سیگار و فندک و پفک و نوشابه و هزار درد بی‌درمان هستند و دیگر خبری از روزنامه و مجله به‌صورت رسمی در شهر نیست. متاسفانه این روزها نشر با گران شدن کاغذ و جوانمرگ شدن فرهنگ روزنامه و مجله‌خوانی و نخواندن کتاب، در بدترین شرایط صدوچند ساله نشر و مطبوعات قرار دارد.تعطیل شدن یکی یکی چاپخانه‌ها، روزهای تلخی را در این حوزه رقم زده است. در همین یک سال اخیر، همین روزنامه خودمان برای چهارمین بار، چاپخانه‌اش را تغییر داده است.چاپخانه رواق بعد از چند دهه همکاری، تعطیل و ماشین چاپ رول روزنامه به‌صورت آهن پاره و کیلویی فروخته شد تا زمین آن تبدیل به پاساژ و آپارتمان شود.چاپخانه هنر سرزمین سبز هم شب عید کار را زمین گذاشت و تعطیل کرد و ماشین‌های چاپش را اوراقی فروخت.چاپخانه انتخاب رسانه یا سلام با اختلاف مالکان، تعطیل و در آن بسته شد. حالا در چاپخانه همکار دیگری هستیم و از چاپ چهاررنگ به چاپ سیاه‌وسفید دوران فتحعلیشاه برگشته‌ایم. از کاغذ سفید و گلاسه به هر کاغذ چینی و روسی و ترکی که در بازار پیدا کنیم، با ۱۰ برابر نرخ دوسه سال قبل رضایت داده‌ایم.صنعت چاپ در حال احتضار است و مسئولان چاپ و چاپخانه و مطبوعات و کتاب و کاغذ در خواب به‌سر می‌برند.

هزینه‌های زینک و کاغذ و چاپ و خبرنگار و نیروی انسانی یک موسسه مطبوعاتی از نگهبان تا مدیرمسئول و آب و برق و گاز و اینترنت و موبایل و تلفن و مالیات و بیمه و اجاره محل و نخریدن روزنامه و مجله و تیراژ اندک و رقابت ناسالم و توزیع ناعادلانه آگهی و فشارهای جانبی ده‌ها سازمان و نهاد مرتبط و نامرتبط و تحریم و کاهش ارزش پول ملی و گران شدن دلار، نرخ هر برگ یک کتاب را به چندصد تومان رسانده و کتاب صدصفحه‌ای، صد هزار تومان شده است.یک روزنامه ۸ صفحه‌ای بیش از ۲۰ هزار تومان برای ناشر آن هزینه دارد و بعد کسی آن را به نرخ ۵ هزار تومان هم نمی‌خرد و تبدیل به کاغذ باطله می‌شود. نرخ کاغذ باطله کیلویی سی، چهل هزار تومان شده است؛ به همین دلایل است که شغل زباله‌گردی افزایش یافته و درآمد میلیونی برای مافیای کثافت ایجاد شده است.تعطیلی هر چاپخانه، تعطیلی هر کتابفروشی، تعطیلی هر مجله و روزنامه، تعطیلی فرهنگ و اندیشه انسانی است؛ تعطیلی مدرسه و دانشگاه است. دولت موظف است به رونق صنعت چاپ و نشر و کتاب و مطبوعات، توجه ویژه کند. نیاز به رونق دوباره این مشاغل و تسهیل در ورود دستگاه‌های چاپ مدرن و حذف عوارض گمرکی و مالیات و بیمه و ارزانی آب و برق و موارد مشابه دیگر برای صنعت چاپ و مشاغل مرتبط با اندیشه و خرد وجود دارد.اندیشه و خرد و دانش حتی در روزگار موبایل و اینترنت و ده‌ها برنامه نرم‌افزاری، بدون کتاب و روزنامه معنا ندارد.کافی است نگاهی به جهان پیرامون بیندازیم و ببینیم که صاحبان اصلی موبایل و تلویزیون و رادیو، همچنان به رونق کتاب و روزنامه و مجله چگونه نگاه می‌کنند.نیاز به اندیشیدن و خواندن کمتر از خوردن و آشامیدن نیست؛ جامعه‌ای که نخواند، مرده است.

ارسال نظر