کدام بودجه؟
ناصر بزرگمهر-مدیر مسئول
داریم از چه چیز صحبت میکنیم؟
از کدام بودجه؟ از کدام درآمدها؟
از فروش نفت و گاز و پتروشیمی و مواد معدنی که سرمایههای خدادادی ما هستند و هر روزکم و کمتر میشوند و ممکن است به یکی دو نسل دیگر هم نرسند؟یا از مالیاتهای اجباری از کارگر و کارمند که از این دست میدهیم و از آن دست میگیریم؟یا از مالیاتهایی که از تولیدکنندگان یا کسبه جزء بدون حساب و کتاب دریافت میکنیم؟
یا انواع عوارض شهری و گمرکی از خودرو و ملک تا هزینه صدور گذرنامه و شناسنامه و کارت ملی و حتی عوارض خروج از کشور که در جهان بینظیر است یا روی شهریه مهد کودک تا دانشگاه که بهصورت نقدی از مردم میگیریم حساب کردهایم؟
یا شاید هم بودجه را براساس انواع گرانفروشی قبضهای دولتی آب و برق و گاز و تلفن و موبایل و جریمههای رانندگی و بنزین و گازوئیل و امثالهم بستهایم؟
واقعا دست کردن در جیب مردم بهصورت روزانه، با ایجاد تورمهای واقعی و مصنوعی تا بیارزش کردن پول ملی برای پرداخت هزینههای سربار دولت و مثلا یارانه و امثالهم، تا چه زمانی میتواند ادامه پیدا کند؟
آیا با چاپ اسکناس و دخالتهای بانک مرکزی در گرانفروشی ارز، میتوان یک بودجه سالم و با برنامه ارائه کرد؟
اصلا وقتی از بودجه حرف میزنیم، آیا نباید اول تکلیف خودمان را روشن کنیم که موضوع بودجه، خرج و دخل دولت است؟ یا عدم باور دولتمردان به مدیریت و برنامهریزی علمی؟
آیا در بودجه نباید روی واقعیتهای موجود در دخل، حساب و کتاب کرد و بعد به خرج پرداخت؟
در حال حاضر کدام درآمدهای دولت واقعی هستند؟ و صدها سوال دیگر که در حوزه برنامهریزی بودجه میتوان مطرح کرد.
البته در هر شرایطی که باشیم و هر کدام از این سوالها موردنظرمان باشد، یک چیز کاملا روشن است و آن هم کسری جدی بودجه کشور است. تا زمانی که برای کاهش هزینههای سربار دولت همچون یارانهها و پرداخت بودجه سالانه به دهها سازمان و ارگان باربط و بیربط که هر سال آویزان بودجه عمومی هستند و دهها مرکزی که هیچ گونه مالیاتی نمیپردازند و کنترلی بر درآمد آنها نیست و صدها موضوع دیگر که بدون برنامهریزی باعث رشد نقدینگی شده یا در راستای کنترل نرخ تورم هیچ گام عملی برداشته نشود، نمیتوانیم به موضوع بودجه و برنامهریزی آن، بهصورت علمی فکر کنیم.
باید باور کنیم هیچ بودجهای در جهان بدون تاثیرات مولفههای گوناگون اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و تنشهای بینالمللی و داخلی نوشته نمیشود.
ظاهر بودجه سالانه موضوعی است که تنها مربوط به یک کشور بوده و با پول ملی آن کشور و درآمدهای آن برای هزینههای یک ساله همان کشور نوشته میشود، اما بخش عظیمی از باطن هر بودجه، مرتبط به درآمدهای ارزی یک کشور در بخش صادرات و واردات است.
نتیجه نگاه ساده به بودجه، حکایت دولت نهم و دهم است که از اصل، ریشه سازمان برنامه و بودجه را یکشبه زدند و آن را تعطیل کردند و مدل سنتی حجرهداری بازار را در پیش گرفتند و کل درآمد را در دخل ریاستجمهوری ریختند و ایشان هم در هر سفر و حضر دست در داخل دخل میکردند و بخشی را برای پروژه یا صله به این و آن اختصاص داده یا میبخشیدند.
اما باید در نظر داشت بودجه یک موضوع ساده نبوده و تنظیم آن نیاز به کارشناسی خبرگان براساس آمارهای دقیق و واقعی دارد.
بهطور مثال در بودجه باید وضعیت ارزهای خارجی مثلا دلار یا سایر درآمدهای ارزی کاملا روشن باشد. بودجه مانند دلار یا یک کالای تولیدی از عوامل گوناگون سیاسی و اقتصادی متاثر میشود و تا زمانی که در اوضاع بینالمللی مرتبط با هر کشور، آرامش برقرار نباشد، ثبات اقتصادی هم فراهم نمیشود و هیچ بودجه و برنامهای قابلکنترل و الزامآور نخواهد بود.
در حال حاضر بهنظر میرسد آنچه در بستر اقتصادی کشور شاهد آن هستیم، بیبرنامگی و عدم تصمیمگیری صحیح در مواجهه با کلیه عوامل داخلی و خارجی است. افزایش انتظارات تورمی، خروج قابلتوجه سرمایه از کشور، میل به مهاجرت، افزایش قاچاق، بیتوجهی به دانشمندان و اساتید حوزههای گوناگون از جمله اقتصاد و سیاست، درآمدزایی آقازادهها، تصمیمگیریهای جزیرهای، استفاده از مدیریتهای کوتوله، همه این موارد و موارد بسیار دیگر، آینده اقتصاد کشور را در راستای چشمانداز برنامهریزیهای بودجه، مثبت نشان نمیدهد.
اما آرزو میکنیم ضمن ارائه برنامه پنجساله و هفتساله و دهساله و هر برنامه دیگری که مد نظر آقایان است، بودجه براساس واقعیات نوشته یا اصطلاحا بسته شود و نمایندگان محترم با دقت آن را واکاوی و بخشی از فشارها بر دولت را در بودجه با حذف سازمانهای بیارتباط با دولت، تعدیل کنند.